عبدالله موحّد

ساخت وبلاگ
کوپال پاکزادیازدهم دی ماه 1382 خورشیدی روزی بود که با رفتن کوپال ، دلم رفت .دوستار 1 در جهان بی وفا جایت نبود حیف از رخسار زیبایت نبود ؟ 2 خاطر آسودگان ، کوپال من ! آشنای بی کسی هایت نبود 3 آه ! گلچین دی 1 بیدادگـــر فکــر دوران شکوفایت نبـــود 4 بخت نیکـــو در عبور زندگی غمگسار جان شیدایت نبـود 5 تلخی دنیای وارون شد نصیب رنگ شادی ، رنگ دنیایت نبود 6 هر زمان می دیدم آن را کز خطر ای جسور دهر ! پروایت نبود 7 در جفای روزگار بی صفا چاره ای بهـــر مداوایت نبـــود 8 در میان ظلمت غم ، عشق من ! کورسویی هم ز فردایت نبود 9 دوستار زندگی بودی ؛ ولی گـردش هستی پذیرایت نبود 10 ای دریغ ! «افسانه ی کوپال»را چون سرودم ، هیچ پیدایت نبود 11 بیش از آن گفتی هژبر دلپریش لایق بــــــزم تماشایت نبـــود هژبر پاکزاد 30 آذر 1397 خورشیدی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 ــ دی ماه 1382 خورشیدی * از دیوان « افسانه ی کوپال »نوشته شده در تاريخ پنجشنبه سیزدهم دی ۱۳۹۷ توسط هژبر پاکزاد عبدالله موحّد...
ما را در سایت عبدالله موحّد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1402 ساعت: 18:07

غمخانه ی وارونهچه گـــوید این هــژبر دلپریش از حال و روزشکه در غمخانه ی وارونه چون شد بی کوپال !هژبر پاکزادنوشته شده در تاريخ پنجشنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۷ توسط هژبر پاکزاد20 سال پیش در یازدهم دی ماه بر مزاری با افسوس به همراه پدر و خانواده ایستادیم که بی عدالتی در این دنیا برای برادر را بپذیریم و امروز در یازدهم دی ماه،بر مزار پدر و برادر.هزاران افسوس و امیدوارم این دو غم در زندگی دشمن نیز جاری نشود.بیست سال پدر بر مزار کوپال به حزن ایستادند تا در بیست و یکمین سال،پدر هم رفتند در کنار کوپال.دنیای بی عدالتی است.کاشکاش دنیای دیگری باشد...دلم تنگ است اما واژه ای گویای آن نیست ...شایان پاکزاد1402/10/11 خورشیدی عبدالله موحّد...
ما را در سایت عبدالله موحّد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1402 ساعت: 18:07

شب یلدا یا شب چلله با طلوع نخستین روز زمستان به پایان می رسد

و به دلیل افزایش درازای روزها پس از آغاز زمستان ،

شب یلدا را شب تولّد خورشید می نامند .


عبدالله موحّد...
ما را در سایت عبدالله موحّد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 14:42

1-مــــــــــن شمیم نو بهاران ؛ مظهر آرامشم ؛ دنیای صبرممــن دلیر پهنه های مهربانی ؛ دشمن بیداد و جبرم2-شیرصحرای شعورم؛سرفرازم؛چشمه ی احساس و شورممرد کوهستان عشقم؛آهنینم؛درکشاکش ها چو ببرم3-صد ریا گــــــــــــــر آتش افروزد که جان و دیدگانم را بسوزدصدسپرچون سنگری می سازم ازاین سینه ی سبزوستبرم4-در سراشیب گناهم ، می شود فرمانبری ها تکیه گاهممی روم باشمع مهرش،چون مسلمانم؛نه ترسایم نه گبرم5-می خروشم همچو دریای خروشان تا بلندای رهــــــاییدر مصاف زندگانی ، سینه عریان ، صخره ی ایمان و صبرم6-همسفر با آرزوها ، می شتابم ؛ می کنم بس جستجوهاشامگاهان ، آذرخشم ؛ درپگاهان ، باد و بارانم ؛ چو ابرم7-من مگــــــر روباه بیمارم که بر ته مانده ی شیران نشینممن جلودارم ؛ سخن ساز دیارعشق و عـــــرفانم ؛ هژبرمهژبر پاکزاد2 / 10 / 1370 خورشیدی عبدالله موحّد...
ما را در سایت عبدالله موحّد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koopal بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 14:42